Nausea

خوب امتحان رو هم که دادیم همون طور که انتظارشو داشتم استرس لعنتیم باعث شد قشنگ خراب کنم :))) سوال اول خیلی ساده بود و با وجود سادگیش مغزم چنان قفل کرده بود که انگار همچین چیزایی رو اولین بار بود میشنیدم  ولی خوب از سوالای بعدی یکم بهتر شد اوضاع تونستم جمعش کنم

مصیبت از فردای امتحان شروع شد به طور مکرر دچار vomiting و nausea شدم که مجبور شدم نصف شبی برم اورژانس تاحالا شب نرفته بودم بیمارستان یکی دیگه از جنبه های سختی کارمون رو دیدم ادمایی که صبح دیده بودمشون شارژ و پر انرژی شب ساعت 12 بود همچنان سر پا بودن و پر انرژی داشتن به مریضا رسیدگی میکردن و خدا میداند تونستن چند دقیقه ای بخوابن یا نه....تو دلم کلی تحسینشون کردم ایشاالله منم بتونم از پسش بربیام

امروز رفتم با یکی از اساتیدمون حرف زدم برا این درد بی  درمونی که گرفتم :/nausea   بدترین چیز ممکنه حدود یه هفته است که روزانه نیم وعده بیشتر نمیتونم بخورم...فردا باید برم سونوگرافی از کبد و اندوسکوپی...یکم استرس دارم چون سابقه خانوادگی خیلی بدی تو بیماری های دستگاه گوارشی دارم...البته من هنو کم سن و سالم و اینا فقط توهمات یک دانشجوی پزشکیه همون قضیه medical student syndrm  که هر چی میخونم فک میکنم اون بیماری رو منم دارم :)) و اولین چیزی که به ذهن آدم میاد کنسره :))

پ.ن : آدم وقتی از یکی خوشش میاد یا احساس میکنه خوشش میاد باید نشون بده؟ یا چیزی نگه شاید طرف قسمت بود خوشش میومد اومد طرفت؟ ... چه بده که دخترا نمیشه علاقه شون رو نشون بدن :/...اینم تو این هیگیر ویگیری ذهنم رو درگیر کرده نمیدونم اصلا  

Nausea...